دیگر رسالت شمس به پایان رسیده بود و می بایست به دنبال سرگشتگان در گرد بیابان ناپدید شود . هجران شمس برای مولانا ، فرقت یاری بود که مولانا در کنار او سراپا می شکفت . پس از رفتن شمس ، مولانا در آغاز همچنان به یافتن او امیدوار بود و سفری در جستجوی او به دمشق رفت . از هر کجا و هر کس نشان می پرسید . وقتی یکی به او گفت : " من شمس را در فلان خطه به سلامت دیده ام . " ، مولانا خرقه از سر به در آورد و به هدیه بر او نثار کرد . یاران گفتند : " این سخن به دروغ می گوید . " مولانا گفت : " این پیرهن هدیه ی دروغ اوست ، که اگر راست گفتی ، جان بر او نثار می کردم . "
( دکتر حسین الهی قمشه ای )
دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
سعدی
41235 بازدید
2 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
88 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian