×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خاموشی

دلتنگی ها

چند قدم تا مردن

سایه مرگ را باور نداری ؟ بیا بنشین و خوب بنگر  من را ...............نمی خواهم احساس نا امیدی و ضعف را بر سر در پیشانی ام آویزان کنم اما...میگویم که با همه ناامیدی و افسوس:پوچی     باز قدم در امید میگذارم و با روحی آزرده آماده برای مبارزه
 
                             اما مبارزه برای چه ؟
 
تمامش شاید از ان روز شروع شد  که بعداز خواندن یک کتاب به خود گفتم چند خط این کتاب را بیاد می اوری؟واز کتابهای گذشته چه اندازه؟.................... وتازه ان مقداری هم که که یادت مانده چه استفاده ایی کرده ایی؟........................ وشاید  سراشیبی عمر این بیهودگی را تائید هم کرد
 
و یک بیت شعر فرخی یزدی را خواندم
 
زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت
مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
جمعه 18 شهریور 1390 - 5:52:32 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://r0h4m.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 21 شهریور 1390   4:58:38 PM

heeeeeeeeey ruzegar

http://faryadirani.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 21 شهریور 1390   2:28:06 PM

زندگی کردن من مردن تدریجی بود

                                            آنچه جان کند تنم� عمر حسابش کردم

http://bebeka.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 18 شهریور 1390   9:51:29 PM

سایه مرگ عمر درازی با ماست       کرکس شومی بالا سر ماپیداست وقتی نباشی ازاد مرده ای بیش نیستی         نداشتی ماهیت  برده ای بیش نیستی  جالب نوشتید : ولی مردن ما با مردن درست نیست چون نسل ما پیداست وقتی نسل ما مثل ما ست مردن ما بی معنا ست .