×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خاموشی

دلتنگی ها

یک نفرهم برای درد دلم نیست

دیشب یکنفس دویدم  تا بر همانجایی بیایم که   ترا دیده بودم
مگر  دوباره ببینم ترا و  ان  حرف   اخر را که میخواستم بگویم ونگفتم را
به تو بگویم
ای وای با چه کسی در این دنیای بزرگ  حرف بزنم  اینهمه آدم و من تنها
یک نفر هم حوصله درد دلم  را  شنیدن  ندارد ؟
هر  چند میدانم این درد دل ها  همه  تکراریست
پس همان بهتر که خاموش  بمانم  و  باز اشک  بریزم
درد او را  باید خود به تنهایی بر دوش  کشم 
جمعه 13 آبان 1390 - 7:34:53 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 23 آبان 1390   9:40:56 PM

کم نیستند شادی ها

حتی اگر بزرگ نباشند

انقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمریست

کز کرده ای گوشه ی جهان و بر آسمان

چوب خط می کشی به انتظار

حبس ابد هم حتی پایان دارد

پایانی بزرگ و طولانی

http://parsmemar.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 22 آبان 1390   9:45:49 PM

وصف حال اینروزامه بدلم نشست

مرسی 

http://kumeh.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 22 آبان 1390   9:34:59 PM

هرکسی تو نوع خودش منحصر بفرد و بهترینه  فقط مشکل اینه که قدر خودمون رو نمیدونیم و در مورد شما دوست عزیز ایمان دارم که تو هم بهترینی مرتب بنویس تا از طریق نوشته هات بهت ثابت کنم که بهترینی فقط دوام بیار وناامید نشو...................سپاس 

http://khamoshiii.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 22 آبان 1390   9:00:29 PM

کاش منهم به خوبی  شما دوستان بودم....

http://kumeh.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 20 آبان 1390   11:44:47 PM

گاها این دردها پس از گذشت زمان بزرگترین وعزیزترین سرمایه ی انسان میشوند.مطلبت زیبا بود................سپاس

http://faryadirani.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 آبان 1390   3:15:49 PM

بزن مطرب که امشب دردمندم


قسم خوردم که هرگز دل نبندم

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 آبان 1390   12:05:26 PM

خاطره ها

در گذر گاه زمان

خيمه شب بازی دهر

با همه تلخی و شيرينی خود می گذرد

رنگها رنگ دگر می گيرند، عشقها می میرند

و فقط

خاطره هاست

که چه شيرين و چه تلخ

دست ناخورده به جا می مانند

http://tanha1369.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 آبان 1390   11:26:23 AM

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

http://alester.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 14 آبان 1390   12:57:17 AM

 خدایا ..... اشک هایی که لابه لای قطره های بارون گم میشن خیلی حرمت دارن خیلی .....0

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 13 آبان 1390   9:12:11 PM

سفر از فاصله ی دور حکایت دارد

خسته با رفتن احساس رفاقت دارد

چه صمیمانه به درگاه خدا گویم

که دلم از دوری دوست شکایت دارد