×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خاموشی

دلتنگی ها

مثنوی

آن یکی رایار پیش خود نشاند
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند
گفت معشوق این اگر بهر منست
گاه وصل این عمر ضایع کردنست
من به پیشت حاضر و تو نامه خوان
نیست این باری نشان عاشقان

عاشقی توبر من وبر حالتی
حالت اندردست نبود یا فتی

خانه معشوقه ام معشوق نی
عشق بر نقد است و بر صندوق نی
هست معشوق آنک اویک تو بود
مبتدا و منتها ات او بود
چون بیابی اش معانی منتظر
هم هویدا او بود هم نیز سر

چهارشنبه 9 شهریور 1390 - 8:07:32 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 14 شهریور 1390   1:17:11 AM

خدایا عاشقم عاشق ترم کن

سراپا آتشم خاکسترم کن 

http://faryadirani.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 10 شهریور 1390   9:26:51 AM

مثنوی را مسرح و مشروح ده

صورت امثال او را روح ده

تا حروفش جمله عقل و جان شود

سوی خلدستان جان پران شود

بشنوید ای دوستان این داستان

خود حقیقت نقد حال ماست آن